shahre khamosh
زیـن پـَس آرام بــخـــواب عـشـق مـن مـــن تـمــــامِ شـب هــــای نـبـودنـت را بـایـــــد بـیـدار بـاشــــــــم!!! هـــر شــب هـــزاران بـوســه نــذر کــــرده ام .. خــــــدا مـی شــــمــــار ..مـــن مـی بـوسـم .. و کـنـار مـیگـذارم .. آرزوهــــایِ دونــفــره مـان را کـه در سـَر داشـتـم .. یــــک ، دو ، ســــه ، چهــــار . . . هـــزار و یـکـــــــــ ، هــزار و دو ...... تظاهر به شادی می کنم ! حرف میزنم مثله همه ... اما ... خیلی وقت است مرده ام ! دلم می خواهد ببارم ... و کسی نپرسد چرا ... ! تو چه می فهمی این روزاها ادای زنده ها را در میارم .. خدایا ... یادتهــ ؟ دستشو گرفتمـ آوردم پیشتـــ ... گفتم : من فقط اینو میخوام ... پامو کوبیدم زمین گفتم : همینو میخوام ! گفتی : اخه نمیشه ... قولشو ب یکی دیگه دادم . بهم گفت :
"گورت رو گم کن" و حالا با گریه دنبال" قبر "من میگردد ..
گفتی : این کمهـ ! بهتر از اینو برات گذاشتمـ کنار ...
Power By:
LoxBlog.Com |